نود و نه با طعم نان،عشق،پراید صبا...

ساخت وبلاگ

 

قدرت نه گفتن بالایی ندارم، به عبارتی کلا ً قدرتش ندارم، سر همین خیلی اوقات، وقت، انرژی، پس اندازم از دست رفتن حتی احساسم آسیب دیده...

امسال همین مدلی شروع شد، پنج شنبه هم، خودت میدونی بعد گفتن پیش بینی ها، جلوی پام قرار گرفت و مثل همیشه فکرم رفت سمت آسیب های بعد ِ تصمیم و کوتاه اومدم...!

برای فرار سکوت میکنم، سعی کردم بنویسم نشد، نون پختم، میدونستم با این کار از دید خیلی ها از یک دختر تحصیلکرده و امروزی یک زن سنتی دیده می شم، مثل چند سال پیش که عکس نون پختن مادربزرگ مادری اینستا گذاشته بودم و از فاتزی هام گفته بودم که پختن نون بود، شوهرخاله گفته بودن مردم دنبال چه پیشرفت هایی هستن و تو میخوای چی یاد بگیری...!

هر وقت کاری میکنم که شبیه مادربزرگ پدری میشم حس خوبی دارم، شبیه زنی که بعید میدونم تو زندگیش رنگ بازار دیده بود اما بی نهایت قابل احترام و توجه همه بود...

نون پختم و قول گرفتم ساج برام بخرن، زن عمو ساج کوچیک خونش قرض داد، طبق بافت خرما گذاشتم خیلی ساده و عجله یی به رسم مردم اینجا، فاتحه برای پدرم  پدرم متفاوت ترین مردی بود که تو تمام عمرم دیدم، مردی که زن های زندگی شُ ساده بی آرایش و آلایش اما توانا و تو مسیر پیشرفت دوست داشت، وقتی تو شرایطی که به ندرت مرسوم بود، مادرم مدرسه شبانه فرستاد، رانندگی فرستاد، براش کار پیدا کرد، بعد هم نوبت من رسید...!

پ ن:

بغض عجیبی دارم از حجم این یک هفته ی نود و نه اما می نویسم نود و نه با طعم نان با طعم عشق با طعم پراید صبا...

خوبی اسم من اینه تا آخر دنیا ترانه و موسیقی به این نام چه ختم به "الف" چه ختم به "ی" خونده میشه و حس خوبی داره برام وقتی می شنوم نه برای من برای بعضی دوستانم هم، حسنا اکثرا ً وقتی ترانه یی به اسم لیلی و لیلا پیدا کنه برام می فرسته و لبخند به لبم می نشونه، خدا رو شکر می کنم برای بودن های پر مهر و محبت این دختر مهربون جنوبی...

ترانه ی آی لیلی از احمد عاشورپور

لیلی بانو...
ما را در سایت لیلی بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : leili-banooo بازدید : 164 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1399 ساعت: 4:20