1352

ساخت وبلاگ
پیام های گروه باز نمی کردم، بالای سیصدتایی شده بود، دیشب که آی دی هامون گذاشته بودن، ناخواسته دیدم گروه باز کردم...
پستی گذاشته بودن و نظرمون پرسیده بودن...
یکی گفت من الان کلاس دارم بعدا میخونم، دیگری گفت من خسته م بعدا مطالعه میکنم، من اما خوندم...
بین پیام ها متوجه شدم رفته سفر و به قول خودش خوش میگذره، چیزی نگفتم چون مخاطب حرفهاشون خودشون بودند...
خوندم و در مورد حواشی پیام کمی صحبت کردیم، ولی در نهایت حرف من این بود، علمش ندارم...
گفت، مرسی لااقل خالی شدم...
فکر که میکنم، هر پستی که به اشتراک میگذاره برای من خیلی هاش واقعا دردناک و غیر قابل هضم هستند، جالب تر اینکه من چنین پست هایی رو اصلا به اشتراک نمیگذارم...

داشتم فکر می کردم که اگر برای اون ها هم به گفته ی خودشون ناراحت کننده ست، چه طور راحت می تونن از کنار مسائل بگذرن و زندگی کنند و مخصوصاً شاد باشند...
خوب که فکر میکنم، با به اشتراک گذاریشون، بار منفی ش رو رها می کنند و خودشون آروم می گیرند، ممکنه این حتی ندانسته باشه...

لیلی بانو...
ما را در سایت لیلی بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : leili-banooo بازدید : 150 تاريخ : پنجشنبه 16 اسفند 1397 ساعت: 0:42