1107

ساخت وبلاگ

گاهیخیلی خودخوری میکنم، بهتره بگم همون احساس گناه، اینکه مثلا ً از بعضی دوستان فاصله می گیرم و سعی می کنم دیگه کمتر بین جمع اون دوستی ها باشم، مثلا ً همین اواخر و دوستی که از دوران دانشگاه سر کلاس برنامه نویسی دوستیمون شکل گرفت و بعد، هم محله ای بودن، کلاس های مشترک بیشتر و تداوم دوستی...

به خاطر دارم همون اوائل دوستی هم باهم بحث داشتیم اما اینکه سر چه مسئله ای بوده رو به یاد ندارم، اینکه من سعی کرده بودم دور شم از ایشون و گفته بودند تو دوست خوبی هستی و نمی خوام این دوستی رو از دست بدم...

اما این بار آخر به صراحت به خاطر حرفی که از ایشون شنیده بودم، گفتم که ترجیح میدم فاصله ها رو رعایت کنم و دیدارها رو هم کمتر...

این همه مدت خودم بابت این رفتار سرزنش کردم، دور شدن و فاصله گرفتن از سمت من به معنای بد بودن ایشون نبوده هیچ وقت ،گاهی حتی هم انرژی نبودن دو دوست همجنس هم میتونه برای یکی از آن ها یا هر دوشون آزار دهنده و سخت باشه، بدون اینکه آدم های بدی باشند...

همین دو هفته پیش که تو گروه ناراحتیشون از مسئله ای بیان کردند، به هیچ وجه نمیتونستم باهاشون همراهی کنم و حتی اظهار تاسف، همون لحظه به عطیه پیام فرستاده بودم و گفته بودم من خیلی آدم بدی هستم که نمی تونم همدردی داشته باشم...

و می دونستم حتما ً از سکوت من دلخور شدند اما باز هم سکوت کردم...

من تمام دلخوری ها بینمون رو به تلافی مهربونی هاش سعی کردم سکوت کنم، هنوز هم گاهی می ترسم که نکنه کارم اشتباه باشه...

دکتر شیری گفته بودند، ترک بعضی فضاها، آدم ها، گروه ها کمک کننده ست ، این انزوا نیست فردیت است...

لیلی بانو...
ما را در سایت لیلی بانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : leili-banooo بازدید : 155 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 4:53